سفارش تبلیغ
صبا ویژن
» درباره ما

امام خمینی رحمة الله علیه: ما مفتخریم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن، بزرگ ترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ماست.

» نویسندگان
» مدیر وبلاگ: سجاد رحیمی [20]
» علی شریفی [52]
» پیمان پربها [30]
» صادق فرامرزی [6]
» پیوندهای وبگاه
» پیوندهای روزانه
» دیگر امکانات
» آخرین مطالب
» آرشیو مطالب
» موضوعات مطالب
» برچسب‌ها
» طراح قالب

شهدای کازرون

گروه معارف نهج البلاغه مجمع قاریان و حافظان فولادشهر گروه معارف نهج البلاغه مجمع قاریان و حافظان فولادشهر
+ نوشته شده توسط پیمان پربها در چهارشنبه 93/3/14 و ساعت 12:52 صبح | نظر

جلسات نورانی نهج البلاغه در سه هفته گذشته نیز به مثابه هفته های قبل با حضور دوستداران کلام مولا علی(ع) برگزار شد و در این جلسات حکمت های 170 الی 200 قرائت شد. ضمن عرض پوزش از دوستان عزیز به خاطر وقفه در ارائه گزارش این جلسات حکمت های منتخب این سه جلسه خدمت شما تقدیم میگردد. شرح مختصری از این حکمت های نورانی را در "ادامه مطلب" مشاهده می فرمایید:

امام علیه السلام فرمود:

هنگامى که از چیزى (زیاد) می ترسى خود را در آن بیفکن، چرا که سختى پرهیز از آن از آنچه می ترسى بیشتر است.(حکمت 175)

175امام علیه السلام فرمود:

هنگامى که از چیزى (زیاد) مى‏ترسى خود را در آن بیفکن، چرا که سختى پرهیز از آن از آنچه مى‏ترسى بیشتر است.[1]

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکته حکیمانه مهمى در مقابله با مشکلات اشاره کرده مى‏فرماید: «هنگامى که از چیزى (زیاد) مى‏ترسى خود را در آن بیفکن، چرا که سختى پرهیز از آن از آنچه مى‏ترسى بیشتر است»؛

. بارها این مطلب تجربه شده است که انسان هنگامى که از چیزى مى‏ترسد پیوسته در اضطراب و پریشانى و ناراحتى است؛ اما هنگامى که انسان خود را در آن مى‏افکند مى‏بیند بسیار راحت‏تر از آن بود که فکر مى‏کرد.

دلیل این مشکل روانى روشن است، زیرا اولًا تا انسان وارد چیزى نشده پیوسته در پریشانى و وحشت به سر مى‏برد و اى بسا روزها و هفته‏ها این درد و رنج ادامه یابد؛ اما هنگامى که خود را در آن افکند ممکن است در چند دقیقه پایان یابد.

ثانیاً تا انسان به سراغ مطلبى که از آن مى‏ترسد نرود احتمالات گوناگون مى‏دهد که بسیارى از آن احتمالات بیش از واقعیتى است که در آن امر مخوف وجود دارد. به همین دلیل درد و رنج انسان افزایش مى‏یابد.

ازاین‏رو بعضى از علماى اخلاق در کتب اخلاقى براى درمان رذیله ترس پیشنهاد مى‏کنند انسان در صحنه‏هاى رعب‏آور وارد شود؛ مثلًا بعضى از خوردن‏

دارو یا تزریق آمپول وحشت دارند؛ اما هنگامى که چند بار تکرار مى‏شود وحشت آنها به کلى فرو مى‏ریزد.

یکى از فلسفه ‏هاى انواع تمرین و رزمایش‏هاى نظامى زدودن آثار ترس از جنگ از دل‏هاى سربازان و افسران و فرماندهان است.

سعدى در گلستان خود داستان زیبایى در این زمینه نقل مى‏کند. مى‏گوید:

پادشاهى با غلامى عجمى در کشتى نشست، و غلام هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتى نیازموده. گریه و زارى در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندان که ملاطفت کردند آرام نمى‏گرفت و عیش مَلِک از او منغّص بود چاره ندانستند.

حکیمى در آن کشتى بود مَلِک را گفت: اگر فرمان دهى من او را به طریقى خاموش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا غلام را به دریا انداختند. بارى چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتى آوردند و به دو دست در سکان کشتى آویخت. چون برآمد به گوشه‏اى بنشست و آرام یافت.

مَلِک را عجب آمد پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتى نمى‏دانست. قدر عافیت کسى دارد که به مصیبتى گرفتار آید.

بسیار مى‏شود که انسان به علت این گونه وحشت‏ها به سراغ کارهاى مهم نمى‏رود و در واقع مانع بزرگى بر سر راه کارهاى بزرگ مى‏شود.

به گفته مرحوم کمره‏اى در منهاج البراعة بسیارى از مکتشفان و محققان جهان با عمل به این دستور به افتخارات بزرگى نائل شده‏اند؛ آنها در درون جنگل‏ها و صحراهاى آفریقا و بیابان‏هاى پراکنده وارد مى‏شوند و به سیر دریاها مى‏پردازند و به درون جزایر دوردست نفوذ مى‏کنند و از این طریق هم ثروت فراوانى به دست مى‏آورند و هم شهرت جهانى کسب مى‏کنند. افزون بر این به علم و دانش بشرى خدمات قابل ملاحظه‏اى مى‏شود.

سپس این سخن حکیمانه را در قالب شعرى بیان مى‏کند:

 

چو ترسى ز امرى بینداز خویش‏

در آن و بپیراى تشویش خویش‏

دو دل بودن و خود نگه داشتن‏

بسى سخت‏تر مى‏کند قلب، ریش‏

 

 

در زبان عرب ضرب‏المثل‏هاى جالبى در این زمینه دیده مى‏شود؛ از جمله:

؛ مادر مقتول به خواب مى‏رود؛ ولى مادر کسى که تهدید به قتل شده به خواب نمى‏رود».

ولى به هر حال این سخن بدان معنا نیست که انسان بى‏مطالعه خود را به خطر بیفکند، بلکه به مواردى مربوط است که انسان ترس بیجا به چیزى دارد و همین مانع پیشرفت برنامه‏هاى او مى‏شود. در این‏گونه موارد باید با مطالعه و مشورت وارد عمل شد تا ترس فرو ریزد و شجاعت اقدام به عمل حاصل شود.

این سخن را با شعرى از شاعر عرب پایان مى‏دهیم:

 

لَعَمْرُکَ مَا الْمَکْرُوهُ إلَّاارْتِقابُهُ‏

وَأعْظَمُ مِمّا حَلَّ ما یَتَوَقَعُ!

 

به جانت سوگند که ناراحتى در زمانى است که انسان انتظار امر ناراحت کننده‏اى را مى‏کشد و چه بسا این ناراحتى از آنچه در انتظار اوست بیشتر است.

***

197 و قال علیه‏السلام إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکْمَةِ.

امام علیه السلام فرمود:

این دل‏ها همانند تن‏ها، خسته و افسرده مى‏شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حکمت‏آمیز و زیبا و ظریف انتخاب کنید.

شرح و تفسیر راه تحصیل نشاط

همان‏گونه که در بیان سند این کلام حکمت‏آمیز ذکر شد پیش از این نیز با همین عبارت و تفاوت بسیار مختصرى در کلمات قصار گذشت و نکته‏هاى فراوانى در آنجا ذکر کردیم و در اینجا مى‏توان نکات دیگرى بر آن افزود. امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه‏اش راه به دست آوردن نشاط براى انجام کارهاى مهم زندگى را نشان داده مى‏فرماید: «این دل‏ها همانند تن‏ها، خسته و افسرده مى‏شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حکمت‏آمیز و زیبا و ظریف انتخاب کنید»؛

. این یک واقعیت است که روح و جسم هر دو بر اثر کارهاى مختلف خسته مى‏شوند. چرا؟ زیرا توان نیروى انسان محدود است و این محدودیت سبب خستگى جسم و جان مى‏گردد. اما خداى متعال که انسان را براى ادامه زندگى آفریده به وى قدرتى داده که مى‏تواند جوششى از درون ایجاد کند و این جوشش، نیرو و توان جدیدى براى کارهاى مجدد به او بدهد. براى این‏که این جوشش در زمان خستگى و ناتوانى شتاب گیرد باید از وسایل تفریح استفاده کرد. تفریحات مادى و انواع ورزش‏ها، جسم را نیرو مى‏بخشد و تفریحات معنوى، لطیفه‏ها، مزاح‏ها، شعرهاى زیبا، داستان‏ها نشاط آور و لطائف الحکم خستگى روح را مى‏زداید و به انسان براى عبادت و اطاعت پروردگار و مدیریت‏

کارهاى زندگى و تحقیق و کشف مطالب علمى نیرو مى‏دهد.

از قدیم معمول بوده که در میان ساعات درس زنگ تفریح مى‏گذاشتند براى این‏که خستگى و ملالت را از دانش‏آموز و دانشجو بگیرند.

در روایات اسلامى آمده است که از آداب مستحب سفر، مزاح کردن است؛ مزاحى دور از افراط و آلودگى به گناه. مرحوم علامه طباطبایى بحر العلوم در اشعار فقهى خود مى‏گوید.

 

وَأکْثِرِ الْمِزاحَ فِى السَّفَرِ إذا

لَمْ یَسْخَطِ الرَّبَ وَلَمْ یَجْلِبْ أذَىً‏

 

 

در سفرها مزاح زیاد کن؛ مزاحى که سبب خشم خدا نشود و موجب آزار کسى نگردد.

این شعر برگرفته از حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله است که مى‏فرماید: «شش چیز است که نشانه شخصیت انسان است سه چیز در حضر و سه چیز در سفر و آن سه چیز در سفر را به این صورت بیان فرمود:

؛ بخشیدن بخشى از زاد و توشه به دیگران و حسن خلق و مزاح کردن به صورتى که موجب عصیانى نشود».[5][9]

این موضوع در مورد سفر تأکید شده زیرا سفرها غالباً آمیخته با خستگى‏هاى جسمى و روحى مخصوصاً در ایام گذشته است و این مزاح‏ها مى‏تواند خستگى ملالت جسمى و روحى را برطرف سازد.

ناگفته پیداست که مزاح باید در حد اعتدال و خالى از افراط و بى‏بند و بارى و دور از اذیت و آزار دیگران و آنچه موجب خشم خداوند مى‏شود باشد.

«طرائف» همان‏گونه که سابقاً هم اشاره کردیم جمع «طریفة» به معناى هر چیز زیبا، دل‏انگیز و و شگفتى‏آور است و «حِکَم» جمع «حکمت» به معناى علم و دانش و مطالب آموزنده و به معناى عقل است، بنابراین «طرائف الحکم» به‏

معناى نکته‏هاى لطیف و زیبا است خواه علمى باشد یا ادبى، در قالب شعر باشد یا به شکل نثر؛ ولى مى‏توان آن را به قرینه روایات و به اصطلاح از باب تنقیح مناط به هر گونه مزاح و سخنانى نشاطانگیز هرچند جنبه علمى نداشته باشد تعمیم و تسرى داد.

در حدیثى مى‏خوانیم: که گاه یک مرد عرب بیابانى خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله مى‏رسید و هدیه‏اى براى آن حضرت مى‏آورد. سپس عرض مى‏کرد: «اى رسول خدا؟

؛ قیمت این هدیه را لطف کنید» پیغمبر با شنیدن این سخن مى‏خندید و گاه هنگامى که غمگین مى‏شد مى‏فرمود:

؛ آن مرد اعرابى کجاست اى کاش سراغ ما مى‏آمد».

بار دیگر تأکید مى‏کنیم که نباید براى رفع خستگى آلوده گناه شد آنگونه که در دنیاى امروز معمول است که هرگونه سرگرمى سالم و ناسالم را براى رفع خستگى مى‏پسندند، بلکه باید تقوا و اعتدال را در آن رعایت کرد.

این سخن را با شعرى که ابن ابى‏الحدید در شرح این کلام حکمت‏آمیز مولا آورده پایان مى‏دهیم:

 

أفِدْ طَبْعَکَ الْمَکْدُودَ بِالْجِدّ راحةً

تَجَمُّ وَعَلّلْهُ بِشَى‏ءٍ مِنَ الْمَزْحِ‏

وَلکِنْ إذا أعْطَیْتَهُ ذکَ فَلْیَکُنْ‏

بِمَقْدارِ ما یُعْطَى الطَّعامُ مِنَ الْمِلْحِ‏

 

 

طبع فرسوده و خسته خود را راحتى ببخش تا راحت پذیرد و به وسیله چیزى از مزاح آن را درمان کن.

ولى هنگامى که این فرصت را به طبع خود دادى باید به مقدار نمکى باشد که در طعام مى‏ریزند. (که اگر بیش از حد باشد طعام را شور و غیر قابل استفاده مى‏کند).[6][11]



 

 

 

 

 

 

 




برچسب‌ها: جلسات نهج البلاغه خوانی

.: Web Design By : 1100Shahid :.